تفال به حافظ 3 بهمن ماه 1400؛ سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
به گزارش وبلاگ پیوست، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
خیال روی تو، چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
منم ز عالم و این گوشه تعیین چشم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم
توضیح لغت: گنج خانه دل: گنجینه ضمیر.
تفسیر عرفانی:
وقتی خیالت از گلشن چشمم بگذرد، دلم برای گریستن آن به چشم می آید. مقصود او از این شعر این است که عاشقان درگاه دوست پیوسته خیال او را در سر می پرورانند، به امید وصال او شب را تا به سحر سپری می نمایند، هر آنچه در گنجینه اعمال نیک خود دارند نثار درگاه او می سازند و پیوسته در راه او اشک روان می سازند تا به ملاقات او نایل گردند.
تعبیر غزل:
احساس تنهایی می کنی و پناهی نمی یابی. قافیه را نباید باخت. خدا را به یاد بیاور و درد دل های خود را با او در میان بگذار تا بار سنگینی از روی دلتان برداشته گردد. سعی کن به خداوند نزدیک شوی تا برطرف مسائل برایتان سهل و آسان گردد. انشاءالله.
منبع: فرارو